سلام ! من بيدندون امروز شاد و خندون از دانشگاهمون تو شهر مجاور هفت كچلون ( خلاصه ميشه يه چيزي ته مايه هاي قزوين ) مراجعت كردم به شهر خودمون يعني همون تهرون ! با هزار ذوق و شوق پريدم كه با لبخند بي دندونيم ببينيم چه خبره تو دنياي اينترنت و اينا وب لاگمون و وب سايتتمون و صندوق پستيمونم .ديدم به به چند تا نامه داريم خطاب به جناب بيدندون ! حالا بخون و كي نخون . يه بابايي ( ندانيم شايد هم ماماني ! ) گله كرده بود ببخشيد بهتر بگم گير داده بود كه بيدندون جون چرا تبليغ بالا وب لاگ رو بر داريم مگه ما شعور اجتماعي نداريم حالا بيدندون كه با خودش فكر كرده بود الان چه كشفي كرده و دوستاي جديدش چقدر ! خوشال خواهند شد همون دوتا دندوني هم كه داشت ريخت !
بعدش يه نامه داشت كه از وبلاگش تعريف كرده بودمن دندون نيشم باز شد ! اصلا احساس كردم دوتا دندون توي دهنم جوونه زده ! بعدش رفتم وب لاگ اين دوست جديدش رو خوندم! تو وبلاگ راجعبه هري پاتر و چوب جادو نوشته بود . معطل نكردم عالم رو زير و رو كردم تا يه نمونه از اين موجود استثنايي رو ببينه و خوشبخنتانه موفق شد كتاباشو پيدا كنه ! ولي هرچي سرش رو خاروند نفهميد كه اين همه سرو صدا براي چيه كتاب فروشه از بي دندوني بي دندون استفاده كرده بود و چند تا كتاب ضميمه هم بهش داده بود مثل قوانين بازي اسكواچ يا يه چيزي شبيه به اين اما مال جادو گرا (اسكوييچ ديگه ) كه براي بازي كردن به يك جاروي پرنده نياز داريم به اضافه چند تا توپ جادويي و چند تا جادوگر ماهر درمورد جارو سواري و اينا ! خلاصه من بيدندون كتابا رو خوندم و جو گرفتم رفتم جلوي در و گفتم ( آلاهومورا) در حالي كه چشمام رو هم گذاشته بودم رفتم كه از دري كه باز شده بود رد شم ! عجب مزه اي داشت در خيلي نرم شده بود ولي انگار ورد رو غلط خونده بودم ! اخه تقصيري هم ندارم من كه دندون ندارم بخوام اين حرفا رو درست تلفظ كنم ! سعي كردم از همين در نرم شده رد شم كه ديدم پس گردنم سوخت ! چشمام رو كه باز كردم و بابام رو ديدم هومون دوتا دندوني هم كه جوونه زده بودند رفتند سر جاشون !
بازم ميام بيدندون وليكن شاد و خندون
بعدش يه نامه داشت كه از وبلاگش تعريف كرده بودمن دندون نيشم باز شد ! اصلا احساس كردم دوتا دندون توي دهنم جوونه زده ! بعدش رفتم وب لاگ اين دوست جديدش رو خوندم! تو وبلاگ راجعبه هري پاتر و چوب جادو نوشته بود . معطل نكردم عالم رو زير و رو كردم تا يه نمونه از اين موجود استثنايي رو ببينه و خوشبخنتانه موفق شد كتاباشو پيدا كنه ! ولي هرچي سرش رو خاروند نفهميد كه اين همه سرو صدا براي چيه كتاب فروشه از بي دندوني بي دندون استفاده كرده بود و چند تا كتاب ضميمه هم بهش داده بود مثل قوانين بازي اسكواچ يا يه چيزي شبيه به اين اما مال جادو گرا (اسكوييچ ديگه ) كه براي بازي كردن به يك جاروي پرنده نياز داريم به اضافه چند تا توپ جادويي و چند تا جادوگر ماهر درمورد جارو سواري و اينا ! خلاصه من بيدندون كتابا رو خوندم و جو گرفتم رفتم جلوي در و گفتم ( آلاهومورا) در حالي كه چشمام رو هم گذاشته بودم رفتم كه از دري كه باز شده بود رد شم ! عجب مزه اي داشت در خيلي نرم شده بود ولي انگار ورد رو غلط خونده بودم ! اخه تقصيري هم ندارم من كه دندون ندارم بخوام اين حرفا رو درست تلفظ كنم ! سعي كردم از همين در نرم شده رد شم كه ديدم پس گردنم سوخت ! چشمام رو كه باز كردم و بابام رو ديدم هومون دوتا دندوني هم كه جوونه زده بودند رفتند سر جاشون !
بازم ميام بيدندون وليكن شاد و خندون