بازگشت يك بي دندون
امروز من بي دندون برگشتم كه سلامي داشته باشم به به چه هاي وبلاگ نويس جون و همينطور دوستاي وب لاگ خون !راسي گفتم خون !كسي ميدونه خوني يعني چي ؟مثلا براي مثال يك مثال ميزنم ! دستمال خوني دستاي خوني ؟!؟! خوبه ولي نه من منظورم اين نبود منظورم يه چيزي مثل برادر خوني بود !
چندو روز پيش بود كه من بيدندن نشسته بودم گوشه ايوون و با خودم فكر ميكردم چه خوبه كه آدم يه دوست داشته باشه نزديك تر از جون ! كه بتونه روش حساب كنه ! منظورم اين نيست كه اون مثل ميز باشه و يه آدم بي دندون مثل من حساب كتاباي پولاي باباشو روي اون بكنه بدشم خط بزنه و بگه اي خدا جون كاشكي اينا واقعي بود منظورم اين بود كه آدم بگه كه اگه من دندون ندارم دوستم كه داره ! من اين شكولات دلخواهم رو ميدم بهش منظورم اين بود كه از ته قلب مطمئن باشم وقتي برام مشكلي پيش مياد تنها نيستم ! و اگه براش مشكلي پيش اومد تنهاش نميذارم . يه كم سرم رو خاروندم و با لبخند بيدندونيم بلند شدم كه برم خونه اين دوست عزيزم . تو راه همينطوري كه زبونم رو از لاي دندونام اورده بودم بيرون به اين فكر ميكردم كه دوست خوب با برادر خوني (منظورم خونين و مالين نيست ) فرق ميكنه .
به در خونه دوستم كه رسيدم قبل از دق الباب در گشوده شد دوستم رو ديدم كه گفت بيدندون جون خوب شد كه اومدي لباس تنته بپر يه سطل ماست از سر كوچه بگير من الان دارم برنامه ديباگ ميكنم (هنظور حشره زدايي نيست تغريبا يعني اشكالاي برنامه اي رو كه تازه گرفته شده زدودن ) خانومم گير دهده ميگه من ماست ميخوام كه باهاش ماسك بذارم رو صورتم خوشگل تر از اين كه هستم بشم ! همونجا دندونام ريخت !
بازم ميام بيدندون ولي خندون !
امروز من بي دندون برگشتم كه سلامي داشته باشم به به چه هاي وبلاگ نويس جون و همينطور دوستاي وب لاگ خون !راسي گفتم خون !كسي ميدونه خوني يعني چي ؟مثلا براي مثال يك مثال ميزنم ! دستمال خوني دستاي خوني ؟!؟! خوبه ولي نه من منظورم اين نبود منظورم يه چيزي مثل برادر خوني بود !
چندو روز پيش بود كه من بيدندن نشسته بودم گوشه ايوون و با خودم فكر ميكردم چه خوبه كه آدم يه دوست داشته باشه نزديك تر از جون ! كه بتونه روش حساب كنه ! منظورم اين نيست كه اون مثل ميز باشه و يه آدم بي دندون مثل من حساب كتاباي پولاي باباشو روي اون بكنه بدشم خط بزنه و بگه اي خدا جون كاشكي اينا واقعي بود منظورم اين بود كه آدم بگه كه اگه من دندون ندارم دوستم كه داره ! من اين شكولات دلخواهم رو ميدم بهش منظورم اين بود كه از ته قلب مطمئن باشم وقتي برام مشكلي پيش مياد تنها نيستم ! و اگه براش مشكلي پيش اومد تنهاش نميذارم . يه كم سرم رو خاروندم و با لبخند بيدندونيم بلند شدم كه برم خونه اين دوست عزيزم . تو راه همينطوري كه زبونم رو از لاي دندونام اورده بودم بيرون به اين فكر ميكردم كه دوست خوب با برادر خوني (منظورم خونين و مالين نيست ) فرق ميكنه .
به در خونه دوستم كه رسيدم قبل از دق الباب در گشوده شد دوستم رو ديدم كه گفت بيدندون جون خوب شد كه اومدي لباس تنته بپر يه سطل ماست از سر كوچه بگير من الان دارم برنامه ديباگ ميكنم (هنظور حشره زدايي نيست تغريبا يعني اشكالاي برنامه اي رو كه تازه گرفته شده زدودن ) خانومم گير دهده ميگه من ماست ميخوام كه باهاش ماسك بذارم رو صورتم خوشگل تر از اين كه هستم بشم ! همونجا دندونام ريخت !
بازم ميام بيدندون ولي خندون !